سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شنبه 94/7/25 11:48 صبح

آنقدر که به تو فکر  میکنم ماهی به آب نه ...!
شب و روزم شده تو ...
تو شده ای شب و روزم ...

خسته ام از تمام عاشقانه هایم که
خاص ترین مخاطبش تویی..!
حتی نمیدانم چرا تا این اندازه واژگان دست و پا شکسته ام
تو را بی مهابا فریاد میزنند...
آنقدر بی انتها میخواهمت که دریا به من منتهی شده است ...!
داغ دیدنت را خوب بر دلم زدی...
طوری میخوانمت که هیچ قناری برای جفتش نه ...!
پس تو چرا رخ نمی نمایی ماه شب چهارده من ؟
_____________________________

هرشب در رویاهایم ...
همان هایی که من و تو ما شده ایم...
تو را رسمی و زیبا برای اولین دیدار عاشقانه مان
همراه با رزی سفید تصور میکنم ...
عطرت مرا سرمست تر میکند
و من با دلبری های زنانه ...
همان هایی که خاص توست
سلام میکنم ..!
لبخند میزنی و پاسخ میدهی...!
فکر بعدش را نکن ...!
همان لبخند بار دیگر کار دلم را خواهد ساخت..!
آنقد که دیگر مخالفتی برای وصلت
کیف زرشکی ام و آیینه بغل پرشیای سفیدت نداشته باشم ...!

HamRaZ

# قسمت سوم _خواب بی تعبیر...!