بخند وقتی میخندی میگم غصه رو بی خیالش
بخند که غم از توی شعرام بره رد کارش
آره بخند ؛ وقتی میخندی غم کاری باهام نداره
بخند که این غصه دیگه سر به سرم نذاره
بخند وقتی میخندی میگم غصه رو بی خیالش
بخند که غم از توی شعرام بره رد کارش
آره بخند ؛ وقتی میخندی غم کاری باهام نداره
بخند که این غصه دیگه سر به سرم نذاره
موهایت ، همه
تار
به تار
تکرارِ روزهایی ست
که ...
دزدانه , دوستت داشتم !
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
میگویم : چتربیاورم؟
شاید باران ببارد!
میگویی : زود برمیگردیم مگرچقدرراه رفتنمان وقت میگیرد؟
میگویم : بعد ازسالها آمده ای که کمی بمانی..
میخواهم تا جایی که میتوانیم قدم بزنیم